سايه سار | ||
|
یادمان باشد...فردا حتما ناز گل را بکشیم حق به شب بو بدهیم
و نخندیم دیگر به تر کهای دل هر گلدان ! و به انگشت نخی خواهم بست، تا فراموش نگردد فردا...زندگی شیرین است زندگی باید کرد ولی نه به هر قیمت! و بدانم که شبی خواهم رفت... و شبی هست که نباشد پس از آن فردایی !
موضوعات مرتبط: برچسبها: كودكي هايم بيا كفشهايت را به پاكن تا به تا قاه قاه خنده ات را ساز كن باز هم با خنده ات اعجاز كن خاله بازي كن به رسم كودكي با همان چادر نماز كودكي طعم چاي و قوري گلدارمان لحظه هاي ناب بي تكرارمان مادري از جنس باران داشتيم در كنارش خواب آسان داشتيم يا پدر اسطوره ي دنياي ما قهرمان باور زيباي ما قصه هاي هر شب مادربزرگ ماجراي بزبزقندي و گرگ غصه هرگز فرصت جولان نداشت خنده هاي كودكي پايان نداشت هركسي رنگ خودش بي شيله بود ثروت هر بچه قدري تيله بود اي شبيه نان و گردو و پنير همكلاسي باز هم دستم را بگير
موضوعات مرتبط: برچسبها: موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |